smootheningدیکشنری انگلیسی به فارسیصاف کردن، صاف شدن، نرم شدن، صاف و صیقلی شدن، صافکاری کردن، رنده کردن
هموارسازی تصویرimage smoothingواژههای مصوب فرهنگستانجانشین کردن چگالی و/ یا رنگ هر نقطۀ تصویر با ترکیبی خطی از ویژگیهایی مشابه با ویژگیهای نقاط همسایه