سپاکولغتنامه دهخداسپاکو. [ س ِ ] (اِخ ) میترادات (مهرداد) (چوپان شاهی ). زن چوپانی که که کورش کبیر به او سپرده شده بود که او را بکشد، ولی سپاکو به پای شوهر افتاد و تضرع کرد و مان
سپاآنلغتنامه دهخداسپاآن . [ س ِ ] (اِخ ) صورتی از سپاهان . صفاهان . رجوع به صفاهان و سپاهان و اصفهان شود.
سپاوهلغتنامه دهخداسپاوه . [ س ِ وَ / وِ ] (اِ) فر و شکوه و شأن و شوکت . (برهان ) (انجمن آرا). رجوع به سپاده شود.