slashدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلش، چاک، شکاف، برش، ضربه سریع، چاک لباس، نشان ممیز، ضرب، بریده بریده کردن، چاک دادن، شکاف دادن، زخم زدن، تخفیف زیاد دادن
دارماندslash 1واژههای مصوب فرهنگستانآنچه از درخت پس از افکندن و شاخهزنی و پوستکنی و بهینهبُری یا پس از توفان و حریق و کتزنی در جنگل بر جای ماند
دارماندخردکنslash chopper, brash chopperواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی مجهز به مجموعهای از تیغهها، سوار بر محوری افقی و برقی، که از آن برای کاهش حجم دارماندها و درنتیجه تسهیل جنگلکاری و کاهش خطر حریق استفاده میشود
دارماندسوزیslash burnواژههای مصوب فرهنگستانایجاد حریق خواسته برای از بین بردن دارماندهای انباشته بر سطح جنگل
دفع دارماندslash disposal, brush disposalواژههای مصوب فرهنگستانتیمار و جابهجایی دارماندها برای کاهش امکان حریق یا حملۀ آفات یا خطر بیماری
سمسارگویش اصفهانی تکیه ای: semsâr طاری: semsâr طامه ای: pelâsi طرقی: semsâr کشه ای: semsâr نطنزی: semsâr
سمساردیکشنری عربی به فارسیدلا ل , سمسار , واسطه معاملا ت بازرگاني , واسطه , نفر وسط صف , ادم ميانه رو , معتدل