slacking، شل کردن، سست کردن، کساد کردن، ضعیف کردن، فرو نشاندن
لغزش، کاهش یافتن، خاموش کردن، کاهش، معتدل شدن، فرو نشستن
clacking
کتک زدن، صاف کردن، صیقلی کردن
clocking، سنجیدن باساعت
slackingly