ستیهشلغتنامه دهخداستیهش . [ س ِ هَِ ] (اِمص ) لجاجت و ستیزندگی . (برهان ) (آنندراج ). جنگ و ستیزه . (غیاث ). اسم مصدر از ستیهیدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) : ای از ستیهش تو ه
ستیهیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. ستیز کردن، ستیزیدن، لجاج کردن، ستهیدن، جدال کردن ۲. نافرمانی کردن، گردنکشی کردن ≠ مطیع بودن
ستیهندهلغتنامه دهخداستیهنده . [ س ِ هََ دَ / دِ ] (نف ) نافرمان و سخن ناشنو. (برهان ). بی فرمان . (جهانگیری ). || ستیزه کننده . (برهان ) (آنندراج ). لجوج . (منتهی الارب ). عنید. عن