محدودۀ غیرعلائمیdark territory, non-signalled territoryواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از خط که فاقد سامانۀ علامتدهی است
علامتبانsignaller, signal manواژههای مصوب فرهنگستانشخصی که بر عملکرد سامانۀ علامتدهی نظارت دارد و حرکت ایمن قطارها را امکانپذیر میسازد
سامانۀ علامتدهی سیرگاهیblock signalling systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانۀ نظارت بر تردد در خطوط ریلی که براساس عملکرد سیرگاه و سیرگاهکها تعریف میشود متـ . علامتدهی سیرگاهی block signalling
به طور چشمگیردیکشنری فارسی به انگلیسیeminently, noticeably, outstandingly, prominently, signally, significantly
خدمات سفارشی تماسcustom calling servicesواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از خدمات شبکهبنیاد با قابلیت ارسال نشانک از پایانه یا به پایانه که بهرهبرداران مراکز محلی تلفن (LECs) از طریق شبکۀ عمومی تلفن ارائه میکنند متـ . خدمات