دورخاموشیremote shut down, remote vehicle shut downواژههای مصوب فرهنگستانفنّاوری خاموش کردن موتور خودرو از راه دور ازطریق فرستادن امواج رادیویی
قیمت توقفshutdown price/ shut-down priceواژههای مصوب فرهنگستانقیمتی چنان نازل که در آن تولیدکننده نهتنها جوابگوی هزینههای متغیر نیست، بلکه بخشی از هزینههای ثابت را هم نمیتواند تأمین کند
آساندیکشنری فارسی به انگلیسیcheap, downhill, convenient, easy, effortless, effortlessly, facile, light, guts, handy, soft, open-and-shut, simple
تعطیلدیکشنری فارسی به انگلیسیclosed, closure, inoperative, shutdown, outage, shut, stoppage, vacation