settlementsدیکشنری انگلیسی به فارسیشهرک ها، توافق، تصفیه، تسویه، پرداخت، مسکن، ته نشینی، واریز، کلنی، تعدیل، زیست گاه
الگوی استقرارsettlement patternواژههای مصوب فرهنگستانچگونگی پراکنش پدیدارها و محوطهها باتوجهبه عارضههای سطحی محدودهای خاص در منظر طبیعی
باستانشناسی استقراریsettlement archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانپژوهش دربارۀ پراکندگی مکانی فعالیتهای تخصصی و بقایای مادی آنها در یک محوطه یا در کل یک منطقۀ باستانی و ارتباط آنها با یکدیگر
بررسی الگوی استقراریsettlement pattern studyواژههای مصوب فرهنگستانپژوهش باستانشناختی دربارة محوطههای استقراری و الگوهای فعالیت انسان در محدودهای خاص که شامل نحوة پراکنش پدیدارها و محوطههای مرتبط با عارضههای سطحی در منظر
سامانة استقراریsettlement systemواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای نظاممند از روابط متقابل واحدهای مختلف در محوطههای استقراری همزمان براساس کارکرد و ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آنها