self sufficiencyدیکشنری انگلیسی به فارسیکافی بودن، خودبسی، استغناء، کف نفس، استغناء طبع، خود رایی، خود سری
self-sufficiencyدیکشنری انگلیسی به فارسیخودکارآمدی، خودبسی، استغناء، کف نفس، استغناء طبع، خود رایی، خود سری
متکی به خوددیکشنری فارسی به انگلیسیindependent, self-assured, self-reliant, self-sufficient, together