United Society of Believers in Christ's Second Appearingدیکشنری انگلیسی به فارسیجامعه متحد مؤمنان در زمان ظهور مسیح
secondدیکشنری انگلیسی به فارسیدومین، ثانوی، ثانی، ثانیه، لحظه، دوم شدن، تایید کردن، درجه دوم بودن، پشتیبانی کردن، دوم، دومی، مجدد
معاوندیکشنری فارسی به انگلیسیadjutant, aid, aide, assistant, deputy, lieutenant, second in command, surrogate, under, under-, vice-
آکورد چهارششsix-four chordواژههای مصوب فرهنگستانآکورد سهصدایی در حالت معکوس دوم، که فاصلههای درونی آن از بمترین نت تا هریک از دو نت بالا چهارم و ششم است متـ . آکورد معکوس دوم chord in second inversion