سیدلغتنامه دهخداسید. [ س َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) پیشوا. مهتر قوم . سردار. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). مهتر. (دهار) : گرچه آباش سیدان بودنداو بهر فضل سید آباست . فرخی .کاشکی سیدی م
سیدفرهنگ انتشارات معین(سَ یِّ) [ ع . ] (ص .) سرور، آقا، افرادی که نسب شان به پیغمبر (ص ) می رسد. ؛~المرسلین سرور فرستادگان (خدا) لقب محمد رسوالله (ص ). ؛~ُالشُهَدا الف - سرور شهید
سیدفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. عنوان هریک از اولاد حضرت رسول، از نسل امیرالمؤمنین علی و فاطمۀ زهرا: ◻︎ به نسبت از تو پیامبر بنازد ای سید / که از بقای نسب ذات توست حاصل او (خاقانی: ۹۱۷).۲.
جسیدلغتنامه دهخداجسید. [ ج َ ] (ع ص ، اِ) خون خشک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خون یا خون خشک . (ازمتن اللغة). جَسَد. (از متن اللغة) (منتهی الارب ).
کسیدلغتنامه دهخداکسید. [ ک َ] (ع ص ) ناروان و نارایج . (ناظم الاطباء). ناروان . (منتهی الارب ). کاسد. (اقرب الموارد). کساد. بی رونق .- شی ٔ کسید ؛چیز دون و پست . (ناظم الاطباء).
شبکهسازی نرمافزاریsoftware-defined networkingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شبکهسازی نوین که به مدیر شبکه امکان میدهد شبکه را با واپایشگری که نیاز به دسترسی فیزیکی به تمام افزارههای شبکه ندارد، مدیریت کند اختـ . شبنا SDN
واپایشگر شبکهسازی نرمافزاریsoftware-defined networking controllerواژههای مصوب فرهنگستانسامانة عاملی برای سرتاسر شبکه که کارهایی مانند کشف همبندی و مسیردهی و مهندسی گذرکرد (traffic engineering) و بازیابی را انجام میدهد اختـ . واشبنا SDN controll