screenدیکشنری انگلیسی به فارسیصفحه نمایش، غربال، پرده، سرند، پرده سینما، صفحه تلویزیون، تور سیمی، سپر، خمار، دیوار، تخته حفاظ، پنجره توری دار، روی پرده افکندن، الک کردن، تور سیمی نصب کردن
سرندscreenواژههای مصوب فرهنگستانابزاری متشکل از یک قاب و صفحة فلزی مشبک یا سیمهای فلزی یا پارچة درهمتنیدة مشبک با منافذ منظم برای جدا کردن مواد برحسب اندازة ذرات تشکیلدهنده یا عبور دادن ذرا