scatteredدیکشنری انگلیسی به فارسیپراکنده، پخش کردن، افشاندن، متفرق کردن، پراکنده وپریشان کردن، از هم جدا کردن
تدارکگر پذیراییcatererواژههای مصوب فرهنگستانشخص یا شرکتی که سازماندهی و تدارک غذا و نوشیدنی را برای مجالس یا مهمانیها یا مناسبتهای مشابه بر عهده دارد