قطاعلغتنامه دهخداقطاع . [ ق َ ] (ع مص ) بریده شدن دست از بیماری . (منتهی الارب ). جدا شدن دست از بیماری ، یا به بریدن . (اقرب الموارد). رجوع به قَطْع و قِطاع شود.
قطاعلغتنامه دهخداقطاع . [ ق َ ] (ع اِ) هنگام رسیدن خرما و انگور و جز آن و هنگام درودن آن . (منتهی الارب ). رجوع به قِطاع شود. || (مص ) بریده و سپری شدن و منقطع شدن ، یا کم شدن .
قطاعلغتنامه دهخداقطاع . [ ق ِ ] (ع اِ) کازود و کارد که بدان جامه و چرم و مانند آن بُرند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || درم . (منتهی الارب ). دراهم . (اقرب الموارد). || هنگام
قطاعلغتنامه دهخداقطاع . [ ق ِ ] (ع مص ) بریده و سپری شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). بریده و سپری شدن آب چاه . (آنندراج ). رجوع به قَطاع و قُطوع شود. || از سردسیر به گرمسیر
قطاعةلغتنامه دهخداقطاعة. [ ق َ ع َ ] (ع مص ) سخن نتوان گفتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قَطُعَ الرجل ُ قَطاعَةً؛ لم یقدر علی الکلام . (اقرب الموارد). || کم شدن زبان درازی .
قطاعةلغتنامه دهخداقطاعة. [ ق ُ ع َ ] (ع اِ) پاره ٔ جداکرده از چیزی . || آنچه از بریدن افتد. || پاره ٔ جداشده از ادیم خاصه . || لقمه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).