قطیفلغتنامه دهخداقطیف . [ ق َ ] (اِخ ) شهری است به بحرین که اینک بزرگترین شهر آن ناحیه است . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ). شهری است در ناحیه ٔ احساء که قرمطیان بر آن مستولی شد
قطیفةلغتنامه دهخداقطیفة. [ ق َ ف َ ] (اِخ ) (ابو...) شاعری است . (منتهی الارب ). رجوع به ابوقطیفة شود.
قطیفةلغتنامه دهخداقطیفة. [ ق َ ف َ ] (اِخ ) دهی است نزدیک پشته ٔ عقاب به طرف بریه از ناحیه ٔ حمص . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
قطیفةلغتنامه دهخداقطیفة. [ ق َ ف َ ] (ع اِ) جامه ٔ پرزه دار خوابناک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || چادر درپیچیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، قطائف ، قُطُف . (منتهی الار