قرمهلغتنامه دهخداقرمه . [ ق ُ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) نوعی خورش که مرکب است از گوشت خردکرده و سبزی و لوبیا و غیره . قرمه سبزی .- قرمه کردن ؛ تکه تکه کردن . قیمه کردن . خرد کردن
قرمهفرهنگ انتشارات معین(قُ مِ) [ تر. ] (اِ.) گوشتی که آن را خرد و در روغن تفت می دهند تا بتوان برای مدتی آن را نگه داری و استفاده کرد.
قرمهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگوشت ریزکرده که آن را تف داده و نگه میدارند و یا از آن خوراک درست میکنند.
چقرمهلغتنامه دهخداچقرمه . [چ ِ ق ِ م َ / م ِ ] (اِ) غذائی از گوشت و تخم مرغ و پیاز. || هر چیز سخت چون چرم و مانند آن .
چقرمهفرهنگ انتشارات معین(چَ قِ مِ یا مَ) (اِ.) 1 - غذایی از گوشت و تخم مرغ و پیاز. 2 - هر چیز سخت چون چرم و مانند آن .
چقرمهtoughواژههای مصوب فرهنگستانویژگی مادۀ غذایی که در برابر جویدن مقاوم است و در دهان حالتی چرممانند دارد