قرمیسینلغتنامه دهخداقرمیسین . [ ق َ ] (اِخ ) معرب کرمانشاهان که شهری است قریب دینور. (منتهی الارب ). میان آن و همدان سی فرسخ است . (معجم البلدان ). رجوع به کرمانشاهان شود.
قرمیسینیلغتنامه دهخداقرمیسینی . [ ق ِ ] (اِخ ) ابراهیم بن شمیان ، مکنی به ابواسحاق . در عصر خود ریاست جبال را داشته و کرامات از او نقل شده است . وی با مشایخی از قبیل ابوعبداﷲ مقری م
قرمیسینیلغتنامه دهخداقرمیسینی . [ ق ِ ] (اِخ ) عمربن سهل بن ابی الجعد، مکنی به ابوعمر. از حافظان حدیث است . وی به دینور آمد و به همدان سفر کردو حدیث گفت و به سال 330 هَ .ق . وفات یا
قرمیسینیلغتنامه دهخداقرمیسینی . [ ق ِ ] (ص نسبی ) نسبت است به قرمیسین . و آن معرب کرمانشاه است . (انساب سمعانی ) (معجم البلدان ).
قرمیسینیلغتنامه دهخداقرمیسینی . [ق ِ ] (اِخ ) عبدالملک بن ابراهیم بن احمدبن حسین . از کرمانشاهان است که در بغداد به سال 307 هَ .ق . تولد یافت . از راویان مورد اطمینان بود. (انساب سم
علی قرمیسینیلغتنامه دهخداعلی قرمیسینی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) ابن هارون بن نصر قرمیسینی (کرمانشاهی ) نحوی . مکنی به ابوالحسن . وی در سال 290 هَ . ق . متولد شد و نزد علی بن سلیمان اخفش