قراقچیلغتنامه دهخداقراقچی . (مغولی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) محافظ: و محافظان که قراقچیان گویند بر سر راهها نشانده بود. (جهانگشای جوینی ).
قراقوشلغتنامه دهخداقراقوش . [ ق َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اسدی مکنی به ابوسعید.از امیرانی است که در دربار صلاح الدین پرورش یافت و به نیابت وی در مصر حکومت کرد. وی مردی باهمت بود و به ع