قرباغهلغتنامه دهخداقرباغه . [ ق ُ غ َ / غ ِ ] (ترکی ، اِ) قورباغه . قرباقه . (از آنندراج ). وزغ . ضفدع . غوک . و رجوع به قورباغه شود.
قرباغه ایلغتنامه دهخداقرباغه ای . [ ق ُ غ َ / غ ِ ] (ص نسبی ) (رنگ ...) رنگ گل گل و راه راه به رنگ قرباغه .
قرباقیلغتنامه دهخداقرباقی . [ ق َ رَ ] (اِخ ) عباس ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به قرباقی . از شاعران بزرگ است . (معجم البلدان ).
قرباقیلغتنامه دهخداقرباقی . [ ق َ رَ قی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قرباقة. (معجم البلدان ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.