قرشلغتنامه دهخداقرش .[ ق ِ ] (اِ) پول رایج مصر برابر ده ملیم . هر هزار ملیم یک جینه ٔ مصری است . (دایرةالمعارف فرید وجدی ).
قرشلغتنامه دهخداقرش . [ ق َ ] (ع مص ) بریدن و گرد کردن از اینجا و آنجا و فراهم آوردن بعض چیزی را به سوی بعض . گویند: قرشه قرشاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
قرشلغتنامه دهخداقرش . [ ق َ ](ع اِ) طائفه ٔ بزرگی هستند از ماهیان غضروف استخوان دریایی که در دریاهای جهان پخش میباشند ولی دریاهای گرمسیری را برمیگزینند. درازی برخی از این ماهیا
قرشوملغتنامه دهخداقرشوم . [ ق ُ ] (ع ص ) کنه ٔ بزرگ . || (اِ) نوعی از درخت که در آن کنه جای گیرد. (منتهی الارب ).
قرشویلغتنامه دهخداقرشوی . [ ] (اِخ ) عطأاﷲبن محمد، مکنی به ابوالحسن و ملقب به معین الدین . از دانشمندان است . او راست : مختصرالمقال علی شرح الفقه الاکبر (از ابوحنیفه )، که در قا
قرشویلغتنامه دهخداقرشوی . [ ق َ ش َ وی ی ] (اِخ ) مولاناسعدالدین . مقتدای خلق نسف بودند. (انیس الطالبین ).
قرشویلغتنامه دهخداقرشوی . [ ق َ ش َ وی ی ] (ص نسبی ) نسبت به قرشی که محلی است در نزدیک بخارا : نقل کرد درویش از درویشان قرشی که در آن فرصت که حضرت خواجه ٔ ما قدس اﷲ روحه در قرش ب
انوشروانفرهنگ نامها(تلفظ: anuše(a)rvān) (= انوشیروان، نوشیروان) به معنای دارای روان جاوید ؛ (در اعلام) لقب خسرو اول شاهنشاه ساسانی .