قعسرلغتنامه دهخداقعسر. [ ق َ س َ ] (ع ص ) دیرینه . (منتهی الارب ).قدیم . (اقرب الموارد). || (اِ) آنچه نخستین برآید از خربوزه ریزه . (منتهی الارب ). اول ما یخرج من صغار البطیخ .
قعسرةلغتنامه دهخداقعسرة. [ ق َس َ رَ ] (ع مص ) سخت شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قعسر الشی ٔ قعسرة؛ صلب و اشتد. (اقرب الموارد). || توانا شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب
قعسریلغتنامه دهخداقعسری . [ ق َ س َ ری ی ] (ع ص ) قدیم و دیرینه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شتر سطبر سخت . (منتهی الارب ). الجمل الضخم الشدید. قِعْسَرّی ̍. || مرد مانده ب
قعسریلغتنامه دهخداقعسری . [ ق ِ س َ ] (اِخ ) نام موضعی است ، و در شعر علقةبن جخوان عنبری از آن یاد شده است . (معجم البلدان ).
قعسریلغتنامه دهخداقعسری . [ ق ِ س َرْ را / س َ ری ی ] (ع ص ) قَعْسَری . شترسطبر سخت . (معجم البلدان ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.