rumblesدیکشنری انگلیسی به فارسیغرق می شود، سر و صدا، شکایت، چغلی، غرولند، چیز پر سر و صدا، فهمیدن، غریدن، صدای ریز و سنگین دراوردن
rumbleدیکشنری انگلیسی به فارسیخراب کردن، سر و صدا، شکایت، چغلی، غرولند، چیز پر سر و صدا، فهمیدن، غریدن، صدای ریز و سنگین دراوردن
ramblesدیکشنری انگلیسی به فارسیrambles، سخن بی ربط، سخن بی معنی، ولگردی، پریشانی، بی هدفی، سر گردانی، کردن، پرسه زدن