قفرلغتنامه دهخداقفر. [ ق َ ] (اِ) نام دارویی است که آن را کشوث خوانند و آن مانند عشقه بر خار ترنجبین پیچد. (برهان ) (فهرست مخزن الادویه ).
قفرلغتنامه دهخداقفر. [ ق َ ] (ع ص ، اِ) بیابان بی آب وگیاه وزمین خالی . (منتهی الارب ). الخلاء من الارض لا ماء به ولا نبات ، و لیث گوید: قفر مکان خالی از مردم است و چه بسا که د
قفرلغتنامه دهخداقفر. [ ق َ ] (ع مص ) درپی رفتن و پیروی کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قفر الاثر قفراً؛ اقتفاه و تبعه . (اقرب الموارد).
قفرلغتنامه دهخداقفر. [ ق َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن واقع در 6 هزارگزی شمال داران و 2 هزارگزی شمال راه ازنا به اصفهان . موقع جغرافیایی آن دامن
قفرةلغتنامه دهخداقفرة. [ ق َ رَ ] (ع ص ، اِ) به معنی قفر، یعنی زمین خالی و بیابان بی آب وگیاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قفر شود. || امراءة فقرة؛ زن کم گوشت . (اقر
قفرالیهودلغتنامه دهخداقفرالیهود. [ ق َ رُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) دو قسم است ، یکی در ساحل دریایی یافت می شود که مسمی به بحیرةالیهود است و موضعی که در قدیم کفرا میگفته اند و آن جسمی اس