rootدیکشنری انگلیسی به فارسیریشه، پایه، اصل، عنصر، بنیاد، بنیان، بن، فرزند، اساس، اصول، بنه، سر چشمه، زمینه، ریشه کن کردن، داد زدن، از عددی ریشه گرفتن، ریشه دار کردن، پوزه بخاک مالیدن
ریشهrootواژههای مصوب فرهنگستاناندامی استوانهای در اغلب گیاهان آوندی که معمولاً بهعنوان تکیهگاه عمل میکند و کار جذب آب و مواد معدنی را بر عهده دارد