rollsدیکشنری انگلیسی به فارسیرول، نورد، گردش، فهرست، لوله، چرخش، غلتک، طومار، توپ، صورت، نان ساندویچی، غل، تمایل، ثبت، چیز پیچیده، فرد، غلتیدن، غلت خوردن، پیچیدن، غلتاندن، غلت دادن، غل دادن
غلتهrollsواژههای مصوب فرهنگستانگردشهای برگشتی شبهدوبعدی، موازی باد میانگین در لایۀ مربوط که در آن ذرات منفرد با حرکت حلزونی در راستای پایینسوی باد جابهجا میشوند
غلتۀ همرَفتی افقیhorizontal convective rollsواژههای مصوب فرهنگستانتاوههای افقی پادچرخشی (counter rotating) که عموماً در لایۀ مرزی همرَفتی رخ میدهند متـ . غلتۀ لایۀ مرزی boundary layer rolls تاوههای غلتکی افقی horizont
غلتۀ همرَفتی افقیhorizontal convective rollsواژههای مصوب فرهنگستانتاوههای افقی پادچرخشی (counter rotating) که عموماً در لایۀ مرزی همرَفتی رخ میدهند متـ . غلتۀ لایۀ مرزی boundary layer rolls تاوههای غلتکی افقی horizont