قدهلغتنامه دهخداقده . [ ق ِدْ دَ ] (اِخ ) آبی است مر کلاب را. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).و آن را به تخفیف دال نیز گویند. (معجم البلدان ).
وقدهفرهنگ انتشارات معین(وَ دَ) [ ع . وَقúدَة ] (اِ.) 1 - گرمای سخت ، حرارت سوزان . 2 - یک باره شعله ور شدن .
قدوهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. سرمشق؛ الگو.۲. کسی که به او اقتدا کنند؛ شخصی که از او پیروی کنند؛ پیشوا.