قمقمانلغتنامه دهخداقمقمان . [ ق ُ ق ُ ] (ع اِ) دریا و گویند معظم آن .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قمقام شود.
قرقمانلغتنامه دهخداقرقمان . [ ق َ ق َ ] (اِ) چوبی را گویند که در میان مقل میباشد و در سنونات به کار برند که گوشت بن دندان را سخت کند و دندان را سفید سازد. (آنندراج ) (اشتینگاس ).