قاسم درقلغتنامه دهخداقاسم درق . [ س ِ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوچ تپه بخش ترکمان شهرستان میانه . در 10هزارگزی باختر میانه و 9هزارگزی شوسه ٔ تبریز به میانه و 3هزارگزی خط آهن
قاسملغتنامه دهخداقاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن عثمان حریری . از طائفه حرامی و از مردم بصره و از علماء بزرگ ادب بوده است . سمعانی گوید: وی سرآمد همگنان خود بشمار میرفت
قاسملغتنامه دهخداقاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن نصر مخرمی بغدادی ، یکی از دانشمندانی است که به اصفهان وارد شده است . وی از ابونعیم و عفان و جز ایشان حدیث کند. معلوم نیست که او در اصف
قاسملغتنامه دهخداقاسم . [ س ِ ] (اِخ ) ابن سیار کاتب . از شاعران است . وی دارای پنجاه ورقه شعراست . (ابن الندیم چ چاپخانه ٔ رحمانیه ٔ مصر ص 234).