قلقدیکشنری عربی به فارسیارنگ , تشويش , دل واپسي , اضطراب , انديشه , اشتياق , نگراني , ربط , بستگي , بابت , مربوط بودن به , دلواپس کردن , نگران بودن , اهميت داشتن , انديشناکي , انديشناک
قلقچیلغتنامه دهخداقلقچی . [ ق ُل ْ ل ُ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) گیرنده ٔ جریمه ٔ مالیاتی . || نوکر. خدمتکار. (آنندراج ). رجوع به قلق و غلق شود.
قلقوچانلغتنامه دهخداقلقوچان . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد، واقع در 64هزارگزی شمال باختری مشهد و سر راه شوسه ٔ مشهد به قوچان . موقع جغرافیایی آن