reversedدیکشنری انگلیسی به فارسیمعکوس، وارونه کردن، برگشتن، پشت و رو کردن، نقض کردن، واژگون کردن، بر گرداندن
تدفین زانوبرگشتهreversed knee flexed burial, backwards flexed burial, kneeling burial, semi-extended burial, prostrate burialواژههای مصوب فرهنگستانتدفینی که در آن جسد از ناحیۀ کمر خمیدگی ندارد، اما زاویۀ زانوان نسبت به بدن در نتیجۀ شکستن زانوان بین 360 تا 180 درجه است
شنوایینگارة گنبدیreversed U-shaped audiogram,saucer curve,inverted scoop audiogram,inverted trough audiogram,tent shaped audiogramواژههای مصوب فرهنگستانشنوایینگارهای که در آن اُفت شنوایی در بسامدهای بالا و پایین بیش از بسامدهای میانه است
قطبایی وارونreversed polarity, reversed magnetic fieldواژههای مصوب فرهنگستانماندهقطبایی (remamnent polarity) سنگها که در خلاف جهت قطبایی کنونی میدان مغناطیسی زمین است
کِشَند وارونreversed tide, inverted tideواژههای مصوب فرهنگستانفروکِشَندی که در نقطهای، دقیقاً مقابل یک کِشَند مستـقیمِ (direct tide) درحالوقوع در سوی دیگر زمین، روی میدهد