restoringدیکشنری انگلیسی به فارسیبازگرداندن، اعاده کردن، پس دادن، ترمیم کردن، مسترد داشتن، بحال اول بر گرداندن، تعمیر کردن، اعاده دادن، باز دادن
نیروی بازگردانندهrestoring forceواژههای مصوب فرهنگستاننیرو یا مجموعهای از نیروها که در جهت عکس یک نیرو یا مجموعهای از نیروها و به اندازۀ آن/ آنها اثر میکند تا سامانهای را که جابهجا شده است به وضعیت تعادل بازگرداند