rummagesدیکشنری انگلیسی به فارسیrummages، جستجو، تحقیق، کاوش، بازرسی کشتی، اغتشاش، اشفتگی، زیر و رو کردن، کاویدن، خوب گشتن
rummageدیکشنری انگلیسی به فارسیروحیه، جستجو، تحقیق، کاوش، بازرسی کشتی، اغتشاش، اشفتگی، زیر و رو کردن، کاویدن، خوب گشتن
rummagesدیکشنری انگلیسی به فارسیrummages، جستجو، تحقیق، کاوش، بازرسی کشتی، اغتشاش، اشفتگی، زیر و رو کردن، کاویدن، خوب گشتن