requirementدیکشنری انگلیسی به فارسیمورد نیاز، نیاز، الزام، نیازمندی، احتیاج، تقاضا، التزام، مقرره، ایجاب، دربایست
جدول ردیابی نیازهاrequirements traceability matrix, RTMواژههای مصوب فرهنگستانجدول یا صفحة گستردهای که ارتباط میان نیازمندیهای کاربردی و عناصر عملکردی و عناصر طراحی و عناصر پیادهسازی و آزمایهها را شرح میدهد
گردآوری نیازrequirements acquisitionواژههای مصوب فرهنگستانمرحلۀ قبل از طراحی نرمافزار که در آن همۀ نیازهای سامانۀ نرمافزاری جمعآوری میشود
مرحلة نیازیابیrequirements stageواژههای مصوب فرهنگستانمـرحـلهای در چـرخـة نـرمافــزار که بلافاصله پس از مرحلة برنامهریزی است و درحین آن نیازمندیهای محصول نرمافزاری تعیین و مستند میشود
نیاز روزانهdaily requirementواژههای مصوب فرهنگستانحداقل مقدار مواد غذایی که بدن در طول یک شبانهروز برای جلوگیری از بروز کمبودهای تغذیهای به آن نیاز دارد متـ . نیاز روزانۀ کمینه minimum daily requirement, MDR