registerدیکشنری انگلیسی به فارسیثبت نام، ثبات، دفتر ثبت، ثبت امار، پیچ دانگ صدا، لیست یا فهرست، دستگاه تعدیل گرما، ثبت کردن، نگاشتن، در دفتر وارد کردن، منطبق کردن، نشان دادن
ثبّاتregister 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی حافظه برای ثبت موقت اطلاعات مربوط به عملیات درونی واحد پردازش مرکزی که معمولاً برای منظور خاصی در نظر گرفته میشود
خدمات پیشانۀ ثبتیregister consoleواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که به مشترک امکان میدهد نقش پیشانه را در میان مشترکان خدمات خاص مرکز تلفن ایفا کند و ضمن صفبندی، تماسهای ورودی آنها را انتقال دهد
خدمات شبهکاروَرregister as operatorواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که به مشترک عادی امکان میدهد خود را بهعنوان کاروَر مرکز ثبت کند و در شمارهگیری برخی شمارههای خاص از اولویت برخوردار شود
زبان هموارنواختregister tone language, level-tone languageواژههای مصوب فرهنگستانزبانی نواختی که در آن نواخت از نوع هموار است