regionدیکشنری انگلیسی به فارسیمنطقه، ناحیه، بخش، سرزمین، قلمرو، دیار، بوم، سامان، فضا، محوطه بسیار وسیع و بی انتها، طرف
منطقة توجه 2region of interestواژههای مصوب فرهنگستانزیرمجموعهای انتخابشده از نمونههای موجود در یک مجموعهداده که با هدف خاصی در نظر گرفته شده باشد اختـ . مَت ROI