ارزیابی آمادگی عملیاتیoperational readiness evaluationواژههای مصوب فرهنگستانارزیابی توانایی عملیاتی و کارایی یک واحد یا بخشی از آن
افزارآماییmateriel readinessواژههای مصوب فرهنگستانامکان دستیابی یک سازمان نظامی به افزارگان مورد نیاز برای پشتیبانی از فعالیتهای زمان جنگ یا شرایط پیشبینینشده از قبیل امدادرسانی در زمان بحران یا در هنگام وقو
آمادگی عملیاتیoperational readiness, ORواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی یک واحد یا کشتی یا سامانۀ تسلیحاتی در انجام مأموریت یا کاری که برای آن برنامهریزی یا طراحی شده است
شاخص آمادگی شبکهمندیnetworked readiness indexواژههای مصوب فرهنگستانمیزان آمادگی یک کشور برای مشارکت در توسعۀ فنّاوری اطلاعات و ارتباطات و بهرهمندی از آن اختـ . شاماش NRI
آسانیدیکشنری فارسی به انگلیسیconvenience, ease, easiness, facility, freedom, handiness, plainness, readiness, simplicity, simplification
خواستدیکشنری فارسی به انگلیسیaim, desire, fancy, liking, preference, propensity, readiness, requirement, resolution, stomach, volition, will, wish
سهولتدیکشنری فارسی به انگلیسیconvenience, ease, easiness, facility, freedom, handiness, readiness, simplicity