قزازلغتنامه دهخداقزاز. [ ق ُزْ زا ] (ع ص ، اِ) مرد برکنار از آلایش عیب و معصیت . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قزازلغتنامه دهخداقزاز. [ ق َ ] (ع اِ) اژدهای بزرگ . || ماران کوتاه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قزازلغتنامه دهخداقزاز. [ ق َزْ زا ] (اِخ ) عبدالرحمان بن ابی غالب محمدبن عبدالواحدبن حسن بن منازل شیبانی بغدادی . از محدثان است . وی از ابوالحسین بن مهتدی و ابوبکر خطیب و جز این
قزازلغتنامه دهخداقزاز. [ ق َزْ زا ] (اِخ ) فرات بصری . از محدثان است . وی در بصره سکونت گزید و از ابوطفیل و ابوحازم سلمه و جز این دو روایت کرد و شعبه و ثوری و ابن عیینه از او رو
قزازیلغتنامه دهخداقزازی . [ ق َزْ زا ] (اِخ ) محمدبن فضل بن علی بن حسین بن علی بن ابراهیم بن اسماعیل بن جعفر هاشمی عباس ، مکنی به ابوزید. از فرزندان فضل بن عباس قزازی از مردم آمل
ابن قزازلغتنامه دهخداابن قزاز.[ اِ ن ُ ق َزْ زا ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن جعفر قیروانی . وفات 412 هَ .ق . او راست : کتاب جامع در لغت .