قذفلغتنامه دهخداقذف . [ ق َ ] (ع اِ) کرانه ٔ جوی . || کرانه ٔ رودبار. (منتهی الارب ). || (مص )سنگ انداختن . گویند: قذف بالحجارة قذفاً؛ سنگ انداخت . || به زنا بازخواندن . (منتهی
قذفلغتنامه دهخداقذف . [ ق َ ذَ ] (ع ص ) دور.(منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: نوی قذف و تیه قذف و منزل قذف و فلاة قذف ؛ ای بعیدة. (منتهی الارب ). || جائی که در آن بلغزند. || (ا
قذفةلغتنامه دهخداقذفة. [ ق ُ ف َ ] (ع اِ) کنگره . || آنچه بیرون جسته باشد از سرکوه . || کرانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، قِذاف و قُذَف ، قُذُف و قُذُفات . (منتهی الارب ).
قذفاتلغتنامه دهخداقذفات . [ ق ُ ذُ ] (ع اِ) ج ِ قُذفَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قذفه شود.
قذفانلغتنامه دهخداقذفان . [ ق َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ قذف ؛ دو کرانه ٔ جوی . || دو کرانه ٔ رودبار. (ناظم الاطباء). رجوع به قذف شود.
قذوفلغتنامه دهخداقذوف . [ق َ ] (ع ص ) نیک دوردست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || دوراندازنده ٔ مردم . گویند: بلد قذوف ؛ شهری که جهت دوری خود دور اندازد مردم را. دوراندازنده ٔمرد