رمی، شاخ، شاخک، قسمت بر امده و اطاله یافته
مجموعۀ چند واگن و لوکوموتیو بههمبسته؛ واحد شمارش قطار
قطاری که بدون تغییر جهت بتواند رفتوبرگشت کند
رامي
آنچه در جمله در پی آغازگر میآید
ramiflorous
رامیفرئوس
ramilies
سرده
رامیکنن
پاترمی
گورامی