raidدیکشنری انگلیسی به فارسیحمله، یورش، حمله ناگهانی، تاخت، تاخت و تاز، ورود ناگهانی پلیس، یورش اوردن، هجوم اوردن
آهنگ اوجگیریrate of climb, climb rate, rate of ascent, ROC, r/cواژههای مصوب فرهنگستانمیزان تغییر در افزایش ارتفاع هواگرد بر حسب متر یا پا بر دقیقه متـ . آهنگ صعود
کوچراهmigration routeواژههای مصوب فرهنگستانراه یا مسیری که دو ناحیة زیستجغرافیایی (biogeographical) را به هم پیوند میدهد و امکان جابهجایی گیاهان و جانوران را فراهم میکند متـ . مسیر مهاجرت
آهنگ ریختهگریcasting rateواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین شمار قطعات ریختگی قابلتولید در یک ساعت عملیات یکنواخت
raidsدیکشنری انگلیسی به فارسیحملات، یورش، حمله ناگهانی، تاخت، تاخت و تاز، ورود ناگهانی پلیس، یورش اوردن، هجوم اوردن
raidsدیکشنری انگلیسی به فارسیحملات، یورش، حمله ناگهانی، تاخت، تاخت و تاز، ورود ناگهانی پلیس، یورش اوردن، هجوم اوردن
بافتهbraidواژههای مصوب فرهنگستانشیئی متشکل از دو خط موازی، مجموعهای از n نقطه بر روی هریک از دو خط، همراه با یک تناظر یکبهیک بین آن نقاط و n خم نامتقاطع که هریک از آنها نقطهای واقع بر یکی از خطهای موازی را به نقطة متناظر روی خط دیگر وصل میکند
بافتة هندسیgeometric braidواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از خمهای متمایزِ همسو و نامتقاطع که نقاط انتهایی آنها بر دو خط یا دو قرص موازی قرار دارند