قشابرلغتنامه دهخداقشابر. [ ق ُ ب ِ ] (ع ص ) گر پراکنده و منتشر. (منتهی الارب ). جرب پراکنده و منتشر. (ناظم الاطباء). من الجرب ، الفاشی منه . (اقرب الموارد). || رجل قشابراللحیة؛ م
جقشاباطلغتنامه دهخداجقشاباط. [ ج َ ] (مغولی ، اِ) جغشاباط. نام یکی ازماههای مغولی است : هلاکوخان اغروق را در خانقین رها کرده ، عازم شد و هفتم جقشاباطای (ماه جقشاباط) موغا ییل ، موا
چقابرالهلغتنامه دهخداچقابراله . [ چ َ ب ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج که در 5 هزارگزی جنوب کامیاران ، کنار راه شوسه ٔ کرمانشاه و سنندج واقع است
راهآبگویش اصفهانی تکیه ای: râhow طاری: rahov / ǰiyov طامه ای: râhâb طرقی: rahov کشه ای: ǰohov نطنزی: râhow / ǰuvule