قشبارلغتنامه دهخداقشبار. [ ق ِ ] (ع ص ، اِ) چوب دستی . (منتهی الارب ). چوبدستی درشت . (آنندراج ). القشبار من العصی ، الغلیظة کالخشبة. || رجل قشباراللحیة؛ طویل اللحیة. (اقرب الموا
قبارسلغتنامه دهخداقبارس . [ ] (معرب ، اِ) به معنی کبر است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قبار شود.
قبارلغتنامه دهخداقبار. [ ق ُب ْ با ] (اِخ ) موضعی است در مکه ٔ معظمه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
قبارلغتنامه دهخداقبار. [ ق ُب ْ با ] (ع اِ) گروه فراهم آمده جهت برآوردن و کشیدن شکار از دام . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || چراغی که صیاد در شب افروزد. (ناظم الاطباء). چراغ