ضرابلغتنامه دهخداضراب . [ ض َرْ را ] (ع ص ) رودزن . (مهذب الاسماء) (دهار). || واشی . ساعی . || درم زن . (مهذب الاسماء) (دهار). سکّه زن : ضَرّاب وار شاخ گل زرد هر شبی دینارهای گر
ضرابلغتنامه دهخداضراب . [ ض َرْ را ] (اِخ ) ابوعبید معروف به ضراب . از متقدمین ادباء است . (محاسن اصفهان مافروخی ص 33).
ضرابلغتنامه دهخداضراب . [ ض ِ ] (ع مص ) برجهیدن گشن بر ماده . (منتهی الارب ). || گشنی کردن شتر. (تاج المصادر). مست شدن اشتر تیزشهوت . (تاج المصادر). گشنی شتر. (زوزنی ). || مضارب
ضرابفرهنگ انتشارات معین(ض ِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - با کسی شمشیر زدن ، مضاربه کردن . 2 - برجهیدن گشن بر ماده .
ضرابفرهنگ انتشارات معین(ضَ رّ) [ ع - فا. ] (ص .) 1 - بسیار زننده . 2 - کسی که سکه می زند. 3 - نوازنده . 4 - سخن - چین .