خموشquiescentواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بذر یا جوانهای که به دلیل عوامل بیرونی به حالت غیرفعال باقی مانده باشد
مرکز آرامquiescent centerواژههای مصوب فرهنگستانمنطقة آغازی در پارزای رأسی که به وضعیت غیرفعال نسبی رسیده است و بیشتر در ریشهها به چشم میخورد
خاموشدیکشنری فارسی به انگلیسیdormant, dumb, extinct, mum, mute, out, quiescent, quiet, silent, slumberous, speechless, standing, still
آرامدیکشنری فارسی به انگلیسیcomposed, cool, coolheaded, dispassionate, easy, equable, even-tempered, light, impassive, imperturbable, inoffensive, insouciant, smooth, lamblike, steady, sti