propagateدیکشنری انگلیسی به فارسیرواج دادن، قلمه زدن، پخش شدن، زیاد کردن، پخش کردن، گستردن، تکثیر کردن، پروردن، انتشار دادن، منتشر کردن
تکثیر کردنpropagateواژههای مصوب فرهنگستانافزودن تعداد گیاهان ازطریق روشهایی چون بذرافشانی و قلمهزنی و پیوند و خوابانیدن
propagatedدیکشنری انگلیسی به فارسیپخش شد، قلمه زدن، پخش شدن، زیاد کردن، پخش کردن، گستردن، تکثیر کردن، رواج دادن، پروردن، انتشار دادن، منتشر کردن
propagatesدیکشنری انگلیسی به فارسیپخش می شود، قلمه زدن، پخش شدن، زیاد کردن، پخش کردن، گستردن، تکثیر کردن، رواج دادن، پروردن، انتشار دادن، منتشر کردن
propagatedدیکشنری انگلیسی به فارسیپخش شد، قلمه زدن، پخش شدن، زیاد کردن، پخش کردن، گستردن، تکثیر کردن، رواج دادن، پروردن، انتشار دادن، منتشر کردن
propagatesدیکشنری انگلیسی به فارسیپخش می شود، قلمه زدن، پخش شدن، زیاد کردن، پخش کردن، گستردن، تکثیر کردن، رواج دادن، پروردن، انتشار دادن، منتشر کردن