propدیکشنری انگلیسی به فارسیطرفدار، تکیه، شمع، پایه، پشتی صندلی وغیره، پشتیبان، نگهدار، تیر، نگه داشتن، پشتیبانی کردن، حائل کردن یا شدن
ریشة تکیهگاهیprop root, supporting rootواژههای مصوب فرهنگستانریشة نابجایی که بالاتر از سطح خاک قرار دارد و پشتیبان ساقه است
متصدی وسایل صحنهproperty assistant, prop assistantواژههای مصوب فرهنگستانیکی از افراد گروه تولید که نگهداری و تنظیم موقعیت وسایل صحنۀ فیلم را بر عهده دارد
مسئول وسایل صحنهproperty master, prop masterواژههای مصوب فرهنگستانیکی از اعضای گروه تولید که ساخت و تهیۀ وسایل صحنه بر عهدۀ اوست و در حفظ تداوم حضور اشیا و وسایل صحنۀ فیلم با منشی صحنه همکاری میکند