promiseدیکشنری انگلیسی به فارسیوعده، قول، نوید، عهد، پیمان، میثاق، عهده، قول دادن، انتظار وعده دادن، پیمان بستن، متعهد شدن، عهد کردن
promisesدیکشنری انگلیسی به فارسیوعده می دهد، وعده، قول، نوید، عهد، پیمان، میثاق، عهده، قول دادن، انتظار وعده دادن، پیمان بستن، متعهد شدن، عهد کردن