profileدیکشنری انگلیسی به فارسیمشخصات، نمایه، نیمرخ، مقطع، خط نیمرخ، مقطع عرضی، برش عمودی، نقشه برش نما، عکس نیمرخ
پَسار نیمرُخیprofile dragواژههای مصوب فرهنگستانتأثیر توأمان پَسار شکلی و اصطکاک پوستی که متناسب با مربع سرعت افزایش مییابد و شکل و میزان همواری پیکره در آن مؤثر است
رُخنماprofile 3واژههای مصوب فرهنگستانخلاصه یا تحلیلی سامانیافته از دادهها، اغلب بهصورت نمودار یا جدول، که صفات و مشخصههای بارز آنها را نشان میدهد
نمودارprofile 4, graph-chart, graph 3واژههای مصوب فرهنگستاننگارهای که در آن نمرههای یک فرد یا گروهی از افراد در آزمونهای مختلف بازنمایی میشود