پردهگردانpresenter, presenterremote, presenter pen,wireless Presenterواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه کوچک دستی برای عوض کردن اسلایدهای (slides) رایانهای از راه دور
مجریTV presenter, presenter 1, TV host, host 1واژههای مصوب فرهنگستانفردی که برنامۀ تلویزیونی را معرفی میکند یا اجراکنندۀ برنامه در طول مدت آن است
representedدیکشنری انگلیسی به فارسینمایندگی، نشان دادن، نمایندگی کردن، نمایاندن، نمایش دادن، بیان کردن، نماینده بودن، وانمود کردن