preventedدیکشنری انگلیسی به فارسیجلوگیری کرد، مانع شدن، منع کردن، ممانعت کردن، باز داشتن، پیش گیری کردن، جلو گیری کردن
preenedدیکشنری انگلیسی به فارسیpreened، بخود بالیدن، بالیدن، خود را اراستن، بامنقار و زبان خود را اراستن